رسالت اصلی رسانه، آگاهی بخشیدن صادقانه به جامعه است؛ و صداقت نیز مستلزم عدالت است؛ و در صورت فقدان عدالت، حقیقت بر مردم تحریف خواهد شد.
از این رو دو مسئلهی اساسی مطرح است؛ نخست: به چه میزان با رسانه و رسانهایِ عدالتمحور مواجهیم. دوم: رسانهدارِ عدالتمحور نیز چقدر در تشخیص عدالت توانمند است. بنابراین، عدالتمحوریِ رسانه و توانمندی او در تشخیص عدالت، دو ویژگی مهم رسانه است که حقیقت را بر جامعه آشکار میسازد؛ که در صورت فقدان هر یک، حقیقت دستخوش تحریف خواهد شد.
چنانچه رسانه، عدالتمحور باشد، امّا در تشخیص عدالت اشتباه کند، نگرانیها کمتر است؛ چرا که در صورت کشف حقیقت، تلاش بر اصلاحِ اشتباه و تبیین حقیقتِ مکشوفه برای جامعه خواهد داشت. لکن، جایی رسانه خطرناک است و بیشترین آسیب را به جامعه وارد خواهد ساخت که از اساس بیعدالت و در تقلای کاسبی باشد.
در این مقال، منظور از رسانهی کاسب، رسانهایست که از اساس با اهداف شخصی و یا گروهی تشکیل گردیده که ممکن است این اهداف، سیاسی باشد؛ باجخواهی باشد؛ رانتخواری باشد؛ تقبیحگری و تطهیرگری باشد؛ و ...
برخــی نشانههای رســـانهی کاســـب
تحقیـــق نمیکند
تحقیقِ پیش از انتشار هرگونه مطلب، محتوا، گزارش یا خبر، ابتداییترین اصل کار رسانهایست. رسانهی عدالتمحور، به تحقیقِ پیش از انتشار، اهتمام ویژه میورزد که به ناروا حقی تضییع و یا موجب گمراهی اذهان و در نتیجه اخلال در نظم جامعه نشود. بیگمان، یک سوی مهمِ این تحقیقات، ناظر بر تحقیق از شخص، اشخاص و یا دستگاهی است که قرار است علیه او مطلبی منتشر شود. از این رو خوراکهای رسانهای که فاقدِ شعورِ تحقیقات است، اغلب پخت و پزِ رسانههای کاسب است.
پوپولیــسم نویس است
رسانهی کاسب، در پوششِ عدالت، خیزشِ عدالتخواهانه به خود میگیرد و موضوعات، معانی، مفاهیم و واژهها را به نحوی مصادره میکند که بیشترین تاثیر روانی را بر جامعهی هدفِ خود بگذارد. او تمام همت خود را به کار میگیرد تا رویکردی عدالتخواهانهی فربه از خود به افکار عمومی القا کند. بعنوان مثال؛ او میداند موضوعات و واژگانی همچون بیکاری جوانها و نخبهها را چگونه در کنارِ اشتغالِ بازنشستهها چیدمان و مصادره کند که احساسات و واکنش جامعهی هدفِ خود را برانگیزاند.
ترســو است
عدالت، مستلزم شجاعت است؛ آنچنان که علاوه بر فقه که شخص فاقدِ شجاعت را عادل نمیداند، در میان فلاسفهی اخلاق نیز از دیرباز، خصیصهی شجاعت، لازمهی عدالت دانسته شده است. بدیهیست که رسانهی عدالتمحور، از چنین خصوصیتی برخوردار است و چنانچه حقیقتی بر او آشکار شود که با آنچه پیشتر اظهار داشته مغایر باشد، شجاعت به میان خواهد گذاشت و به اصلاح خطای گذشته مبادرت خواهد نمود؛ لذا آن رسانهای که از اصلاحِ خطا و رونمایی از حقیقت مکشوفه استنکاف میورزد، کاسب است و منافعش در تعارضِ با شجاعت در بیان حقیقت است و بر آن وقعی نخواهد گذاشت.
دُکـــاندار است
رسانه عدالتمحور، هیچگاه صداقت و شرافت را به مسلخ دُکانداریِ خود و دیگری نخواهد برد. رسانهی کاسب، شرافت و عدالتِ در آگاهی رساندن به مردم نمیشناسد؛ او جیب خود را میشناسد؛ او پول میشناسد؛ او رانت میشناسد؛ او قدرت میشناسد؛ هر جا که منافعش تأمین شود به همان سو مینگرد؛ ممکن است دُکانش را کانونِ از قدرت جاماندهها و یا به قدرت نرسیدهها کند و مزد بگیرد؛ ممکن است دُکانش را کانونِ لغوِ علیه این و آن کند و باج بگیرد؛ شناخت ماهیتِ این دست رسانهها نیز هر قدر هم که خود را در نقاب بکشند دشوار نیست.
بیقیـــد است
خُرده رسانههای لمپنیسمی هم موجودند که در مقاطعی قرص و محکم به حمایت از شخص و یا اشخاصی میگمارند و در مقطعی دیگر به یکباره به تخریب همانها مینشینند؛ این رویکرد نیز میتواند از نشانههای رسانهی کاسب باشد که هرگاه کاسبیاش از آن ناحیه کساد شود، طریقِ دیگر پیش میگیرد.
پُر واضح است که رسانهی کاسب را نباید وقعی نهاد؛ همکاری با رسانه کاسب، خیانت است به عدالت، که بیعدالتی را گستراندن است؛ خیانت است به جامعه، که جامعه را به سیطرهی او در آوردن است؛ خیانت است به رسانهی سالم، که او را هر روز فربه کردن است؛ خیانت است به خود، که خود را در بندِ او کشاندن است...